هفته 3 و تمام شدن 14روز مرخصی بابا
مامان جون منم مثله تو شدم یه بچه کوچولو. با تو میخوابم با تو بیدار میشم .انگار تو تمامه سلولهای بدنم خواب جمع شد.تو این هفته مامان گلی بردت حمام و کلی خندیدیم اخه تا حالا یه فرشته کوچولو حموم نکرده بودیم .فیلمتو گرفتیم نفس مامان این هفته بابا جون از اهواز اومد دیدت و خیلی خوشحال شد و کلی نازت میکنه ما هم سر به سرش میزاریم که پدر بزگ شده . تو این هفته ها مهمون زیاد داریم مامان گلی با این دستش از مهمونا پذیرای میکنه غذا میپزه به من و شما هم رسیدگی میکنه.دستت درد نکنه مامان گلی دیروزم بابا سعید رفت ایلام.من که کلی گریه کردم.مامان دیشب تا صبح نزاشتی بخوابیم.هی بیقراری باباتو میکردی.لباس باباتم گذاشته بودم بالای سرت اما نه که بچه های ای...
نویسنده :
مامان ندا
19:01