هفته 2
هر 2 روز یک بار از کف پات خون میگرفتن ببینن زردیت اومده پاین چه روزایه سختی بود چون هوای شهرکرد سرد بود میترسیدیم سرما بخوری .باید مرتب حواسمون بهت میبود که چشم بندت کنار نره بابا سعید که همینجور زل زده بود تو دستگاه و از جلویه دستگاه کنار نمیرفت چشماش قرمز قرمز میشد من که فقط تو اتاق خواب بودم بابا سعید از زیر دستگاه بیرونت میورد من شیرت میدادم دوباره میزاشتت تو دستگاه تقریبا 7 روز تو دستگاه بودی روزه اخر که زردیت کم شده بود از خوشحالی یه کیک خریدیم و اومدیم خونه جشن گرفتیم. اینجا رسمه روز 10 زایمان زائو ببرم حمام و غسلش بدن .که عمه زهره و خاله ناهید و ننه اومدن و کلی خوش گذشت و خندیدیم. دسته مامان گلی درد نکنه ...
نویسنده :
مامان ندا
18:37